نامه گمشده ی مل برای آلینا ( پیدا شده در نواحی مرز شمالی راوکا)
آلينا، تقريباً يک ساعته که به اسمت خیره شدم… از اينکه مجبورم خاطراتمو تعقيب کنم و دنبال کلمات بگردم، متنفرم. قلم در دستم احساس غريبي داره. انگشتانم انگار که دنبال يک زه کمان يا ماشه تفنگ باشند، میخارند. اما بهتره شروع کنم. دیر وقته… مدتها از خاموشی میگذره. صدایی جز خرخر، زمزمه های دوبروف در