پرش به محتوا

در

از ویکی‌واژه
در دولنگه از دوره قاجار

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /دَر/

اسم

[ویرایش]

در

  1. آنچه که از چوب یا آهن و غیره سازند و در دیوار و اشکاف و صندوق و جز آن‌ها کار گذارند و باز و بسته شود.
    «در» اصطلاحی قدیمی و در زبان معیار باستان به معنی چیدن و دِرو کردن بوده همچنین اصطلاحات دره و دریا انشقاق یافته از آن است.
  2. داخل، درون؛ دربار؛ فصل (کتاب)؛ موضوع، مطلب؛حرف اضافه.
  3. دَرْ: در گویش گنابادی یعنی بیرون ، خارج.

مصدر متعدی

[ویرایش]
  1. مخلوط کردن، درهم شدن، مخلوط شدن، آشفته شدن، عصبانی گشتن.

صفت مرکب

[ویرایش]
  1. درهم، آمیخته، مخلوط، آشفته، شوریده

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • عربی

قید

[ویرایش]
  1. سرانجام، خلاصه، بالاخره.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

دُرّ

  1. مروارید؛ جمع: دُرَر.

ریشه شناسی۳

[ویرایش]

دَرّ

  1. شیر، فراوانی شیر؛نیکی، نیکی بسیار؛ غنیمت.

زبان دیگر

[ویرایش]
  1. بختیاری: دختر

مثال‌ها

[ویرایش]
  1. این در و آن در کنایه از: این طرف و آن طرف، اینجا و آنجا.
  2. در باغ سبز نشان دادن کنایه از: وعده‌های فریبنده و پوچ دادن.
  3. در به روی همان پاشنه بودن کنایه از: وضع عوض نشدن.
  4. در و تخته به هم جور بودن کنایه از: سازگار و هماهنگ بودن.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین