در
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /دَر/
اسم
[ویرایش]در
- آنچه که از چوب یا آهن و غیره سازند و در دیوار و اشکاف و صندوق و جز آنها کار گذارند و باز و بسته شود.
- «در» اصطلاحی قدیمی و در زبان معیار باستان به معنی چیدن و دِرو کردن بوده همچنین اصطلاحات دره و دریا انشقاق یافته از آن است.
- داخل، درون؛ دربار؛ فصل (کتاب)؛ موضوع، مطلب؛حرف اضافه.
- دَرْ: در گویش گنابادی یعنی بیرون ، خارج.
مصدر متعدی
[ویرایش]- مخلوط کردن، درهم شدن، مخلوط شدن، آشفته شدن، عصبانی گشتن.
صفت مرکب
[ویرایش]- درهم، آمیخته، مخلوط، آشفته، شوریده
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
قید
[ویرایش]- سرانجام، خلاصه، بالاخره.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]دُرّ
- مروارید؛ جمع: دُرَر.
ریشه شناسی۳
[ویرایش]دَرّ
زبان دیگر
[ویرایش]- بختیاری: دختر
مثالها
[ویرایش]- این در و آن در کنایه از: این طرف و آن طرف، اینجا و آنجا.
- در باغ سبز نشان دادن کنایه از: وعدههای فریبنده و پوچ دادن.
- در به روی همان پاشنه بودن کنایه از: وضع عوض نشدن.
- در و تخته به هم جور بودن کنایه از: سازگار و هماهنگ بودن.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین