پرش به محتوا

چارلز فوربس رنه دو مونتالمبرت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
چارلز فوربس، کونت دو مونتالمبرت، نقاشی اثر جرج پیتر الکساندر هیلی در ۱۸۵۵ میلادی

چارلز فوربس رنه دو مونتالمبرت (به فرانسوی: Charles Forbes René de Montalembert) (تلفظ فرانسوی: ​[ʃaʁl fɔʁb ʁəne mɔ̃talɑ̃bɛʁ]،‏ ۱۵ آوریل ۱۸۱۰ در لندن – ۱۳ مارس ۱۸۷۰ در پاریس)، یک چهره عمومی، مورخ و کنت «مونتالمبرت در دوسور»[الف] و نماینده برجسته کاتولیک لیبرال فرانسوی بود.

خانواده

[ویرایش]

چارلز فوربس رنه دو مونتالمبرت که در ۱۵ آوریل ۱۸۱۰ میلادی به دنیا آمد، اصالتاً فرانسوی و اسکاتلندی بود. پدرش، مارک رنه،[ب] به خانواده آنگوموا[پ] تعلق داشت که ریشه آن‌ها به قرن سیزدهم میلادی برمی‌گشت. این در حالی است که منشورها، تاریخچه خانواده را حتی تا دو قرن قبل از آن نشان می‌دهند. برای چندین نسل، این خانواده چه در ارتش و چه در زمینه علم متمایز بود. مونتالمبرتت ارشد، زیر نظر Condé جنگیده بود و متعاقباً در ارتش بریتانیا خدمت کرد. او با «الیزا رز فوربس»[ت] ازدواج کرد که پدرش، جیمز فوربس،[ث] از یک خانواده بسیار قدیمی پروتستان اسکاتلندی بود. چارلز، پسر ارشد آن‌ها در لندن به دنیا آمد. در بازگشت بوربون‌ها به سلطنت فرانسه در سال ۱۸۱۴ میلادی، مارک رنه به فرانسه بازگشت، در سال ۱۸۲۰ میادی به مقام سناتوری رسید و در سوئد سفیر شد، جایی که چارلز تحصیلات خود را در سال ۱۸۲۶ میلادی به پایان رساند.[۱][۲]

حرفه

[ویرایش]
لوح یادبودی برای چارز مونتالمبرت، بن‌بست پنجم والمی، پاریس 7[ج]

سال‌های اولیه زندگی مونتالمبرت در انگلستان سپری شد، جای که او عمدتاً توسط پدربزرگش بزرگ شد. پدربزرگش گرچه پروتستان بود، اما او را تشویق به پیروی از دین پدرش کرد. در سال ۱۸۱۹ میلادی، در «لیسه بوربن»[چ] و «کالج سن باربه»[ح] در پاریس تحصیل کرد. در سال ۱۸۲۹ میلادی، او یکی از همکاران مجله «مخبِر»[خ] بود. وی در سپتامبر و اکتبر ۱۸۳۰ میلادی، به ایرلند سفر کرد و در آن‌جا با «دانیل اوکانل»[د] ملاقات کرد. وقتی فهمید که «مجلس عوام» ،[ذ] «لایحهٔ رهایی ایرلند»[ر] را تصویب کرده، او در فکر کمک به هدفی بود که اوکانل با نوشتن تاریخ ایرلند برای آن تلاش می‌کرد.[۲]

چارلز دو مونتالمبرت، در هنگام مرگ پدرش در سال ۱۸۳۱، کم‌تر از بیست و پنج سال سن داشت؛ بنابراین خیلی جوان بود و نمی‌توانست به عنوان همتای پدر بر تخت بنشیند؛ اما حقوق دیگری برای او محفوظ ماند. این امر همراه با فعالیت ادبی و فکری‌اش، او را به فردی با اهمیت تبدیل کرد. او یک لیبرال به معنای انگلیسی بود و با رژیم جدید فقط در خصوص مسائل مذهبی مخالف بود. چارلز سیاست میانگین طلایی لوئی فیلیپ را تأیید می‌کرد. او آرزو داشت کلیسا را از کنترل دولت رها کند و در همین راستا به انحصار آموزش عمومی حمله کرد. در پی این اقدام، موقعیت پادشاهی مستحکم شد. این طرح اخیر برای اولین بار زمانی که مونتالمبرت به‌طور رسمی به تدریس بدون جواز متهم شد، مورد توجه عموم قرار گرفت. او مدعی حق محاکمه توسط همتایان خود شد و دفاعی قابل توجه با قصد اعتراض عمدی در سال ۱۸۳۲ میلادی انجام داد.[۱]

از سوی دیگر، او فکر می‌کرد که کلیسا نباید سرسختانه با ایده‌های جدید مخالفت کند. او مشتاقانه وارد برنامه‌های دوستانش، لامنه و «لاکور»[ز] شده بود و در روزنامه «آینده»[ژ][۱] با آن‌ها همکاری کرد. او به‌ویژه در «آینده»، با مبارزات خود به نفع آزادی برای ایرلند و لهستان برجسته شد و به دلیل همین کار تبریکاتی را از سوی ویکتور هوگو و آلفرد دو وینی دریافت کرد. در سال ۱۸۳۱ میلادی به فکر رفتن به لهستان و پیوستن به شورشیان آنجا افتاد. او در راه اندازی کتابخانه لهستان در پاریس و انجمن ادبی مرتبط با آن برای «مهاجرت بزرگ»[س] به فرانسه نقش داشت.[۲]

حزب اولترامونتانه[ش] با جسارت مونتالمبرت و دو دوستش که بعدتر به رم رفتند، به هیجان درآمد. آن‌ها نتوانستند اقداماتی را که کوریا روم علیه «آینده» انجام داد، کم اثر کنند. دکترین‌های آن در دو «بخشنامه پاپ» ،[ص] با عناوین «Mirari vos» در ۱۸۳۲ میلادی و «Singulari Nos» در ۱۸۳۴ میلادی محکوم شدند و مونتالمبرت نیز تسلیم شد. وی در سال ۱۸۳۵ وارد مجلس نمایندگان شده و شایستگی‌اش به زودی او را به شهرت رساند.[۳] او بر لیبرالیسم اولیه خود تمرکز کرد و در سال ۱۸۴۸ میلادی شاهد پایان حکومتی بود که همیشه نسبت به آن حالت خصمانه‌ای داشت. در سال ۱۸۴۸ میلادی عضو مجلس نمایندگان شد. او ابتدا به حمایت از ناپلئون سوم تمایل داشت، اما به زودی با سیاست‌های او بیگانه شد. مونتالمبرت تا سال ۱۸۵۷ میلادی در مجلس ماند و در همان سال مجبور شد بازنشسته شود و به زندگی خصوصی‌اش بازگردد. او هنوز به عنوان مخالف سرسخت امپراتوری شناخته می‌شد. در همین حال، عقاید لیبرالی چارلز، از او یک دشمن آشتی ناپذیر در میان اولترامونتانیست‌ها[ض] ساخته بود. «لویی ویلیو»[ط] در مقاله خود با عنوان «جهان مذهبی»[ظ] با او مخالفت کرد. در سال ۱۸۵۵ میلادی، مونتالمبرت با زنده کردن مقالهٔ مروری که مدتی انتشار آن متوقف شده بود، در «مخبر» به آن‌ها پاسخ داد. او از این کار برای مبارزه با حزب ویلیو و لیبرال‌های چپ افراطی بررسی دو جهان[ع] استفاده کرد.[۱]

در یک کنگره مشهور کاتولیک در مالینز[غ] بلژیک در سال ۱۸۶۳ میلادی، مونتالمبرت دو سخنرانی طولانی در مورد لیبرالیسم کاتولیک ارائه کرد. او هم‌چنین از حامیان سرسخت استقلال آموزش از دولت بود:

من نمی‌خواهم از سوی دولت مجبور شوم آنچه را که معتقد است درست باور کنم؛ زیرا دولت، قاضی حقیقت نیست. با این حال، دولت موظف است از من در عمل به حقیقتی که انتخاب می‌کنم محافظت کند؛ یعنی انجام اعمال دینی که آن‌ها را قبول دارم. این همان چیزی است که آزادی دینی را در دولت مدرن تشکیل می‌دهد، که دولت آزاد موظف است نه تنها برای هر شهروند خاص، بلکه برای گروه‌هایی از شهروندانی که برای اظهار و تبلیغ عقیده خود به هم پیوسته‌اند، احترام بگذارد و امنیت آن‌ها را تضمین کند؛ یعنی برای موسسات، انجمن‌ها و کلیساها.[۴]

چارلز علاقه زیادی به آغازگران امپراطوری لیبرال داشت. او ارتباط خود را با «پره هیاسینت لویسون»[ف] و «لامنیس»[ق] داشت قطع کرد و همان‌طور که انتظار می‌رفت، تسلیم شورا شد. این آخرین سقوط او بود.[۱] مونتالمبرت به دلیل حمایت از آزادی مذهبی در آموزش، به‌طور فزاینده‌ای از نظر سیاسی منزوی شد و از سوی کلیسا به دلیل دیدگاه‌های لیبرال خود به حاشیه رانده شد.[۴]

شارل دو مونتالمبرت در سال ۱۸۷۱ میلادی درگذشت.

ازدواج

[ویرایش]

مونتالمبرت با «مله دو مرود» ،[ک] دختر «فلیکس دو مرود»[گ] ازدواج کرد. دختر او با «ویکومت دو میو» ،[ل] سیاست‌مدار کاتولیک رومی و نویسنده برجسته ازدواج کرد؛ بنابراین او شوهر هم‌شیره پیشوای بلژیکی و دولتمرد پاپ، «خاویر دو مرود»[م] بود.[۱]

مونتالمبرت دوست صمیمی «ادوین ویندهام کوئین» ،[ن] «ارل دانراون»[و] سوم و «مونت ارل»[ه] بود که با آن‌ها در سال ۱۸۶۲ میلادی به اسکاتلند سفر کرد و در سفر بازگشت خود در قلعه دانراون اقامت کرد. ویسکونت سال بعد با مونتالمبرت به سوئیس سفر کرد و در بازگشت در «مایشه، داوبس»[ی] (مِلک مونتالمبرت در شهر) اقامت کرد.

نویسندگی

[ویرایش]
چارلز فوربس رنه دو مونتالمبرت، نقاشی مربوط به سال ۱۸۷۹ میلادی

مونتالمبرت علاوه بر این که یک خطیب شیوا با سبک نوشته‌هایش نیز زیبا، آتشین و مسلکی بود. او دانشجوی پرشور قرون وسطی بود، اما شور و شوق قرون وسطایی او به شدت با احساسات مذهبی گره خورده‌است. اولین اثر تاریخی او، زندگی سنت الیزابت مجارستانی[اا]‏ (۱۸۳۶ میلادی)، بیش از آنکه مطلبی تاریخی باشد، یک بیانیهٔ مذهبی است و برای بازگرداندن موقعیت هاژیوگرافی بسیار مفید واقع شد. این اثر با موفقیت زیادی روبرو شد، اما مونتالمبرت تا سال ۱۸۵۱ میلادی، پس از سقوط سلطنت ژوئیه، به عضویت فرهنگستان فرانسه انتخاب نشد.[۱]

از این زمان، مونتالمبرت بیشتر توجه خود را به کار بزرگی در غرب معطوف کرد. او در ابتدا جذب شخصیت سنت برنارد شد و یک جلد را به او اختصاص داد. او بعداً به توصیه دوستش دوپانلوپ[اب] از ادامه کار صرف‌نظر کرد و کل چاپ از بین رفت. سپس نقشهٔ اولیه خود را بزرگ‌تر کرد و اولین مجلدات «راهبان غربی»[اپ]‏ (۱۸۶۰ میلادی) را منتشر کرد، اثری شیوا که در محافلی که به زبان، بیش از یادگیری توجه می‌شد، با تحسین فراوان روبرو گشت. این اثر که در زمان مرگ نویسنده ناتمام مانده بود، بعدها براساس چند قطعه طولانی یافت شده در میان مقالاتش تکمیل شد. جلدهای ششم و هفتم در سال ۱۸۷۷ میلادی ظاهر گشتند.[۱]

او نیز مانند شاتوبریان،[ات] سوابق محرمانه‌ای (اکنون منتشر شده) از آشنایی‌ها، دعوت‌نامه‌ها و اعلان‌های فوت را نگهداری می‌کرد.

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. Montalembert, Deux-Sèvres
  2. Marc René
  3. Angoumois
  4. Eliza Rose Forbes
  5. James Forbes
  6. 5 impasse de Valmy, Paris ۷
  7. Lycée Bourbon
  8. Collège Sainte-Barbe
  9. یا «خبرنگار»، Le Correspondant
  10. Daniel O'Connell
  11. House of Commons
  12. Irish Emancipation Act
  13. Lacordaire
  14. L'Avenir
  15. Great Emigration
  16. Ultramontane
  17. encyclicals
  18. Ultramontanists
  19. Louis Veuillot
  20. L'Univers religieux
  21. Revue des deux mondes
  22. Malines
  23. Père Hyacinthe Loyson
  24. Lamennais
  25. Mlle de Merode
  26. Félix de Mérode
  27. vicomte de Meaux
  28. vicomte de Meaux
  29. Edwin Wyndham-Quin
  30. Earl of Dunraven
  31. Mount-Earl
  32. Maîche, Doubs
  33. La Vie de Ste Elisabeth de Hongrie
  34. Dupanloup
  35. Moines d'occident
  36. Chateaubriand

ارجاعات

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ Chisholm 1911.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ Goyau, Georges. "Comte de Montalembert." The Catholic Encyclopedia Vol. 10. New York: Robert Appleton Company, 1911. 21 November 2015
  3. Reynolds, Francis J., ed. (1921). "Montalembert, Charles Forbes René, Comte de" . Collier's New Encyclopedia. New York: P. F. Collier & Son Company.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ "Charles le Comte de Montalembert", The Acton Institute, 20 July 2010

منابع

[ویرایش]
  • Thomas Bokenkotter, Church and Revolution: Catholics and the Struggle for Democracy and Social Justice (New York: Doubleday, 1998)
  • E.E.Y. Hales, Pio Nono: A Study of European Politics and Religion in the Nineteenth Century (London: Eyre and Spottiswoode, 1954)
  • R.P. Lecanuet, Montalembert d'après son journal et sa correspondence, 3 vols. (Paris, 1895)
  • Jean Maurain, La politique ecclésiastique du Second Empire de 1852 à 1869 (Paris, 1930)
  • George Weill, Histoire du Catholicisme libéral en France (1828–1908) (Paris, 1909)
  • Roger L. Williams, Gaslight and Shadow: The World of Napoleon III (New York: Macmillan, 1957), Ch. 3: "Montalembert and Liberal Catholicism"
  •  Chisholm, Hugh, ed. (1911). "Montalembert, Charles Forbes René de". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. 18 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 751.
  • Charles de Montalembert, Journal intime inedit, vii volumes, Texte établi, présenté et annoté par Louis Le Guillou et Nicole Roger Taillade, Honoré de Champion Paris, … -2008[Bibliothèque des correspondances,mémoires et journaux, ...-39]

پیوند به بیرون

[ویرایش]