(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)

“شیب غیرمنتظره گذری را خیلی دوست داشت.چند قدم مانده به آن،چشم هایش را میبست و سعی میکرد همه چیز را یکباره فراموش کند تا لذت سکندری خوردن،هری ریختن دل و وزش نسیم عطرآگینی را که به دانه های سرد عرق روی پیشانیش میخورد ،مثل بار اول تکرار کند.معلق ماندن آنی پایش که دیری نمیگذشت روی سطحی شیب دار فرود می آید،برایش احساس پرنده ای بود که از دشتی میگذرد و یک دفعه در ورای صخره ای سخت،دره ای عمیق در برابرش پدیدار میشود.بی آن که اوج بگیرد از زمین دور میشود.”

امیرحسین خورشیدفر
Read more quotes from امیرحسین خورشیدفر


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!

1 like
All Members Who Liked This Quote




Browse By Tag