واقعا از خوندنش لذت بردم. دنیایی که دوبوار از درون یک زن با این کتاب تصویر کرده بی نظیره . دلمشغولی های یک زن راجع به ازدواج ، ارتباط با همسر ، آینده واقعا از خوندنش لذت بردم. دنیایی که دوبوار از درون یک زن با این کتاب تصویر کرده بی نظیره . دلمشغولی های یک زن راجع به ازدواج ، ارتباط با همسر ، آینده ی فرزندانش و تلاش برای فرار از یکنواختی زندگی و ترس از تنهایی و بالا رفتن سن مسائلی هستند که به نظرم دغدغه ی اکثریت هست و از این بابت حس نزدیکی بالایی نسبت به کاراکترها ایجاد می کنه
دنیای تصاویر زیبا همون دنیایی بود که دوبوار با ماندارنها برام درست کرده بود...پویا ، مستند گونه و فیلم طور ، واقعی و باورپذیر
جذابیت داستان در کنار حجم پایینش باعث میشه به همه کسانی که میخوان قلم داستانی سیمون دوبووار رو تجربه کنند تصاویر زیبا رو پیشنهاد بدم...more
خوندنش به علاقمندان حوزه ی فمینیسم توصیه میشه. کتاب در واقع توضیح جامع و دقیقیه از همه ی کلیشه (استریوتایپ ) های زنانه . لحن ساده ی کتاب و تصاویر متنوخوندنش به علاقمندان حوزه ی فمینیسم توصیه میشه. کتاب در واقع توضیح جامع و دقیقیه از همه ی کلیشه (استریوتایپ ) های زنانه . لحن ساده ی کتاب و تصاویر متنوع باعث جذابیت کتاب میشه . با وجود ظاهر ساده و دوست داشتنی خیلی پرمحتواست و اطلاعات مفید زیادی به خواننده میده.
گِریلا گرلز گروه متنوعی از هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان فمینیست هستند که از دهه ۱۹۸۰ در نیویورک گرد آمدند. آنها برای استفاده از هنر اعتراضی جهت ارتقای زنان و اقلیتهای نژادی در هنر شهرت دارند. در سال ۱۹۸۵ در نیویورک نمایشگاهی به نام «همایش بینالمللی نقاشی و مجسمهسازی» برگزار شد که از بین ۱۶۹ هنرمند شرکت داده شده در آن فقط ۱۳ نفر زن بودند و از نظر نژادی نیز تمام هنرمندان سفیدپوستانی از آمریکا یا اروپا بودند. گریلا گرلز برآن شدند که فعالیت منسجمی برای شرمنده کردن جو حاکم بر جامعه هنری آغاز کند که امروزه فعالیتشان بسیار گستردهتر است و تورهای جهانی نیز برگزار میکنند (برگرفته از ویکی پدیا)د
پی دی اف انگلیسی کتاب رو ازاینجا می تونید دانلود کنید الهام اون قدر خوب نوشته که نیازی به دوباره نویسی من و توضیح بیشتر نیست. ریویوی الهام رو هم از اینجا مطالعه کنید....more
از بهترین هایی بود که خوندم..داستان پرکشش با شخصیت های کار شده و دوست داشتنی و پیام های پنهان و سوالاتی که مکررا در ذهن ایجاد می کرد و امان از پرده سواز بهترین هایی بود که خوندم..داستان پرکشش با شخصیت های کار شده و دوست داشتنی و پیام های پنهان و سوالاتی که مکررا در ذهن ایجاد می کرد و امان از پرده سوم ماجرا
نمایشنامه خانه عروسک از زمان انتشارش، انتقادات زیادی رو برای خودش به ارمغان آورد. ایبسن با این نمایشنامه پیام هایی رو به خواننده منتقل می کنه که تاب آوردنش برای سال 1879 قابل تصور نیست. نورا و هلمر با دو بچه زندگی عاشقانه ای رو می گذرونند. هلمر ظاهرا عاشق نوراست ولی نه ما و نه حتی خود نورا نمی دونیم واکنش مرد داستان بعد از برملا شدن راز نورا چه خواهد بود؟ این راز کار فداکارانه ولی غیرقانونیه که نورا به خاطر حفظ زندگی و سلامتی همسرش انجام داده که در درون بهش مفتخره حتی اگر جامعه این کار رو نادرست بدونه
ایبسن با نقد نقش زن و شوهری در یک زندگی زناشویی اروپایی قرن نوزدهمی، آگاهی ای رو به مردم انتقال داد که تا قبل اون کمتر کسی جرات بیانش رو پیدا کرده بود. ایبسن معتقد بود " یک زن در دنیای مدرن امروزی نمی تونه خودش باشه چرا که دنیای امروز رو مردان هدایت و قضاوت می کنند و بر پایه قوانینی سراسر مردانه بنا شده، قوانینی که کمترین سنخیتی با درون زنان ندارند"
گاهی فکر می کردم میشه داستان رو از حالت فمینیستی خارج کرد و بهش دیدگاهی "انسانی" داد...تصمیم درست چیه؟ تصمیمی مطابق قانون یا تصمیمی برخاسته از دل براساس بشردوستی و انسان دوستی درون؟
چون گاها طی خوندن این نماشنامه به یاد سوالاتی می افتادم که با خوندن "جنایت و مکافات" داستایوسکی در ذهنم ایجاد میشد به راحتی می تونستم به جای این که نورا رو در قالب یک "زن" ببینم اون رو در نقش یک "انسان" ببینم و به این بحث های فمینیستی خاتمه بدم
خانه عروسک نامیست که نورا انتخاب کرده . به عقیده نورا هم پدر، قبل از ازدواج و هم شوهر، بعد از ازدواج اون رو عاشقانه دوست داشتند ولی این عشق تا زمانی تضمینی بود که نورا هم مثل عروسکی گوش به فرمان خواسته ها و انتظارات این دو مرد مهم زندگیش باشه
بد نیست بدونیم که ایده اولیه نمایشنامه از زندگی "لورا کیلر" یکی از دوستان صمیمی هنریک ایبسن گرفته شده....زنی که در عالم واقعیت رازی داشت که بهش مفتخر بود ولی نه جامعه و نه خانواده ش تاییدش نکردند حتی اگر برای حفظ سلامتی همسرش دست به انجامش زده باشه...more
دومین کتابی که از گینزبورگ تجربه کردم. جمع و جور، نثر ساده و فاقد توصیف، به دور از پیچیدگی و خوشخوان. این اثر رو هم زنانه دیدم نه به خاطر این که زن قصدومین کتابی که از گینزبورگ تجربه کردم. جمع و جور، نثر ساده و فاقد توصیف، به دور از پیچیدگی و خوشخوان. این اثر رو هم زنانه دیدم نه به خاطر این که زن قصه روایتگر داستانی زنانه- ازدواجش و مشکلات زندگی مشترکش- بوده بلکه بیشتر به این دلیل که با گینزبورگ نمیشه به درون مردان قصه ش رسوخ کرد. اشخاصی هستند که بخش عظیمی از اتفاقات به خاطر وجود انهاست ولی درونشون، تمایلاتشون، دلایل و خواسته هاشون دست نیافتنیه. اون قدر که تونستم با زنان گینزبورگ همراه شم با مردانش نتونستم و پیامی که ناخودآگاه دریافت می کردم این بود که نویسنده هم اون قدر که همجنسانش رو می شناسه غیرهمجنسانش رو نمیشناسه- که شاید طبیعی باشه- ولی تلاشی هم برای شناختنشون نداشته
با همه ی اینها شنیدن دلمشغولی و نگرانی های دختری تنها با درآمدی معمولی و قیافه ای معمولی تر جالبه. جذابیتش برای من اونجا بود که داستان خاصی نیست که به ندرت اتفاق بیفته. داستان تکراری روزمره ی بسیاری از دخترانه. یه همچین دختری برای فرار از تنها موندن و داشتن خانواده و رسیدن به شخصیتی که جامعه از ش طلب میکنه به دنبال ازدواجه ولی برای دستش برای انتخاب چه قدر بازه؟ نمی فهمیم زندگی تا قبل از ازدواجش جهنم بوه یا زندگی بعد از ازدواجی که ظاهرا تنها گزینه ممکنش بوده... تو همین اثر مثلن رفتارهای زن قصه و واکنش هاش برام ملموس و باورپذیر بود- تن به ازدواج دادنش، سکوت مقابل دروغ شنیدن، نادیده گرفتن اتفاقات، تحمل بیش از حد و از یه جایی به بعد انگار که منفجر شدن از شدت درد این رندگی- ولی همیشه تشنه ی داشتن درک بیشتری از مرد قصه بودم. دوست داشتم بتونم بیشتر بفهممش.
شنیدن این دردهای تکراری زنانه رو از زبان گینزبورگ دوست دارم...more
وقتی کتاب رو انتخاب کردم هیچ آشنایی با نویسنده نداشتم و تنها یک کنجکاوی ساده باعث خوندن این کتاب نه چندان حجیم شد. باید اقرار کنم که بعد از خوندن "اتاوقتی کتاب رو انتخاب کردم هیچ آشنایی با نویسنده نداشتم و تنها یک کنجکاوی ساده باعث خوندن این کتاب نه چندان حجیم شد. باید اقرار کنم که بعد از خوندن "اتاقی از آن خود" نوشته ی ویرجینیا وولف دیدم نسبت به زنان نویسنده متفاوت شده و با خوندن آثارشون شاید دنبال چیزهایی متفاوت از آثار مردان نویسنده هستم. شاید این که این اثر چه قدر جامعه و می تونه از هر جنسیتی مخاطب جذب کنه
چیزی که تو نثر گینزبورگ خیلی به چشم میاد پرهیز از توصیف شخصیت ها و صحنه هاست. عاملی که داستان رو جلو می بره حوادث و اتفاقات هستن. همین خودش به نظرم یه نوع سرعت به خواننده می بخشه و داستان رو خوشخوان و روان میکنه
میشه گفت ناتالیا گینزبورگ آثار زنانه می نویسه: اکثرا زنان هستند که روایتگرند و از مشکلاتی حرف می زنند که شاید دلمشغولی های هر زنی باشه ولی اون قدر عادی و تکراری و روزمره شده که از قالب غصه خارج شده و شکل یک روال عادی از زندگی به خودش گرفته. درآمد معمولی، قیافه ی معمولی تر، ترس از تنها موندن تا آخر عمر و سربار دیگران شدن، ازدواج و گاها حتی مجبور شدن به تن دادن به ازدواج چون چاره دیگه ای نیست و همه ی سختی های زندگی مشترک و درک نکردن های متقابل بخشی از مواردیه که نویسنده تو سه داستان این کتاب بهشون پرداخته
به عنوان خواننده ای همجنس نویسنده، واقعن دیدش رو دوست داشتم. این که سعی نمیکنه اثرش رو پیچیده به نظر بیاره، حرفای بزرگ بزنه. من چیزی از تظاهر ندیدم. سراسر سادگی و صمیمیت بود. شاید همین خصلت های گینزبورگ بود که باعث شد فکر کنم اثری ساده میخونم و سه ستاره تمام و کمال تقدیمش کنم هر چند حرف های شیرینی داشت...more
تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه و خواهر مظفرالدین شاه، زنی فراتر از زمان خودش بود و به همین دلیل شاید رنج زیادی تحمل کرد... زنی که با ادبیات ملل ان زماتاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه و خواهر مظفرالدین شاه، زنی فراتر از زمان خودش بود و به همین دلیل شاید رنج زیادی تحمل کرد... زنی که با ادبیات ملل ان زمان اشنایی کامل داشته، به زبان فرانسه مسلط بود، در موسیقی (تار و پیانو) سررشته داشت و تحصیلات عالیه رو دنبال می کرد
کتاب به نظر من دو قسمت داره، یک قسمت به تعریف حوادث اندرونی میگذره که دید کاملی از اندرونی و حرمسرای یک پادشاه قاجاری به خواننده میده و صد البته تاسف مخاطب رو به دنبال داره که دریغ از این همه وقت و انرژی و سرمایه شخص اول مملکتی که سر هیچ و پوچ و مسخره بازی به فنا رفت و ایران رو به ویرانه ای تبدیل کرد
قسمت دوم که لا به لای همین حوادث و اتفاقات از زبان تاج السلطنه بیان میشه انتقاداتی هست که به حکومت و سلطنت، شیوه زندگی مردم ایران، انتقاد از عقب ماندگی ایران و ایرانی وارد میکنه و همچنین حمایت از فمینیسم و آزادی زنان ، مشروطه خواهی و مبارزه با سنت و مذهب
تاج السلطنه اولین زنی بود که در مجالس عمومی ، برخلاف زنان همدوره ش ، بدون حجاب ظاهر شد و از مذهب وسنت رویگردان شد و تلاش داشت تا زندگی متمدنانه و اروپایی در پیش بگیره که با دشمنی و مخالفت نزدیکانش همراه بود
تاج السلطنه در قسمت هایی از کتاب به روشنی از رفتارها، نابلدی ها، ناشایستگی ها و بی فکری های پدرش و برادرش در دوران سلطنت انتقاد میکنه و به حال مردم ایران تاسف میخوره که همچین حکامی دارند. در حالی که ایران از ساده ترین امکانات رفاهی محروم بود این حکام که یا خودشون یا هشتصد زن ساکن در حرمسراشون و یا اطرافیان بیسواد و نالایقشون خزانه رو خالی کرده بودند، با قرض و قوله از دولت های خارجی، امکان سفر به خارج رو برای خودشون فراهم میکردند...انهم نه برای پیشرفت و انتقال تمدن و وارد کردن وسایل و امکانات علمی و رفاهی که برای سیر و سیاحت !!!!
با خوندن این کتاب واقعن از خودتون می پرسید که چه طور ممکنه چنین احمق هایی ( از نژادی نادر و کمتر دیده شده !!! ) بر ابا و اجداد ما حکومت میکردند...more
راستش این همه کتاب نوشته ی نویسندگان زن خونده بودم و هرگز به قضیه اینطوری نگاه نکرده بودم. ویرجینیا وولف در قالبی جدید (داستان گونه) مقاله ای دررابطه راستش این همه کتاب نوشته ی نویسندگان زن خونده بودم و هرگز به قضیه اینطوری نگاه نکرده بودم. ویرجینیا وولف در قالبی جدید (داستان گونه) مقاله ای دررابطه با داستان نویسی زنان ارائه میکنه. مثلن همین طور که در کتابخانه ای قدم میزنه کتابهایی رو از قفسه بیرون میکشه قسمتهایی از این کتابها رو روایت میکنه، با ریزبینی و ظرافتی مثال زدنی نقد میکنه بررسی میکنه و با آثار نویسنده های مرد مقایسه میکنه و ان گاه گریزی به موقعیت و شرایط زمانه ی نویسنده میزنه...و کمکتون میکنه تا به خوبی درک کنید که برونته ها، جورج الیوت ،جین استین و هزاران نویسنده ی زن دیگه متحمل چه سختی ها و نابرابری هایی بودند و همچنان دست از نوشتن برنداشتند. اون وقته که کاستی ها و نقص و عیب و ایرادهای این آثار با در نظر گرفتن شرایط خلق این آثار خیلی ناچیز میشن....شرایط سختی که نداشتن درامد و سرمایه ای شخصی یا اتاقی مستقل یا نداشتن آگاهی درست از وضعیت جامعه به دلیل عدم حضور کامل و درست در اون، تنها بخشی از اونهاست خوندن این کتاب،تجربه ی جدید و شیرینی بود که دید جدیدی نسبت به این حیطه به من بخشید
پ.ن: این کتاب اونقدر نسبت به زندگی جورج الیوت و سایرین در من کنجکاوی ایجاد کرد که بعدش مستندهای زیادی راجع به " فقط زندگی شخصی شون" دیدم...more