داستان کتاب تو یکی از شهرک های یهودی نشین تحت نظارت نازی ها با قوانین بسیار سخت میگذره . روزی یعقوب ( که شخصا ترجیح می دادم اسمش همون ژاکوب ترجمه بشه داستان کتاب تو یکی از شهرک های یهودی نشین تحت نظارت نازی ها با قوانین بسیار سخت میگذره . روزی یعقوب ( که شخصا ترجیح می دادم اسمش همون ژاکوب ترجمه بشه ) برای دلگرمی بخشیدن به یکی از دوستانش که مثل خیلی های دیگه از شرایط سخت و یکنواختی که روزنه ی امیدی به بهبودش نیست، به تنگ اومده خبری رو برملا می کنه که لو دادن منبع حقیقی خبر به شک و تردید اهالی نسبت به صداقت یعقوب منجر میشه پس یعقوب راه دوم رو انتخاب می کنه و دروغ میگه . منبع خبر دروغینی که افشاش نزد نازی ها تهدید جدی برای جانش محسوب میشه . یک دروغ کوچیک به تنها یکی از ساکنین شهرک نقطه ی دلگرمی ساکنین ، کاهش خودکشی ها و افزایش مقاومت ولی بدبختی و دلهره ی مدام یعقوب میشه
ایده ی داستان نو و جالبه ولی نتیجه یکنواخت ،کمی طولانی ، حوصله سر بر و خسته کننده از آب در اومده . خوندن داستانی با لوکیشن " گتو " برای من اتفاق جدیدی بود ولی خودم رو به اجبار و با سرسری خوندن خیلی صفحات تا خط آخر کتاب رسوندم. در واقع خودم رو مجاب کردم که تا پایان کتاب دووم بیارم. با وجودی که خود گتو به تنهایی باید مکان دلهره آوری باشه چه برسه به این که یه دروغ تصادفی نابجا خطر رو افزایش هم داده ، ولی اصلا در هیچ نقطه ای از داستان دچار استرس و اضطراب نشدم و هیچ حسی از همذات پنداری با یهودی های بینوای ساکن این گتو در من ایجاد نشد. میشه گفت به نوعی اقای نویسنده این ایده ی جذاب رو خراب کرده ! بله
با این وجود کاری که نویسنده در پایان کرد به نظرم نسبتا جالب اومد. ابتدا پایانی خیالی رو برای یعقوب رقم زد و بعد ، ما رو با پایان واقعی داستان مواجه کرد.هر توضیح بیشتر راجع به کتاب ، داستان رو اسپویل خواهد کرد و آخرین ذرات لذت احتمالی با کتاب رو از بین خواهد برد ...more
مدت ها قصد خوندنش رو داشتم که تصادفی تو قفسه های کتابخونه دیدمش و چشام برق زد. موردی که در باره ی این کتاب خیلی روش تاکید میشه سن نویسنده هنگام نوشتن مدت ها قصد خوندنش رو داشتم که تصادفی تو قفسه های کتابخونه دیدمش و چشام برق زد. موردی که در باره ی این کتاب خیلی روش تاکید میشه سن نویسنده هنگام نوشتن این اثره . توماس مان چهار سال از عمرش رو از سن بیست و دو سالگی تا بیست و شش سالگی صرف خلق بودنبروک ها کرده . کتابی هشتصد صفحه ای که با عنوان شرح زندگی چهار نسل از خانواده ی ممتاز بودنبروک ها تا افول این خاندان شهره شده .
بودنبروک ها اثر حجیمیه که به نظرم با توجه به سن نویسنده به جای این که شاهکار باشه بیشتر بلندپروازانه است . درسته که اثر با عنوان زندگی چهار نسل از این خاندان معرفی میشه ولی هشتاد درصد کتاب روی نسل سوم و بیشتر دو نفر از اعضای این خاندان "توم" و " تونی" مانور میده. حوادث کتاب پیوستگی لازم رو ندارند و از یک اتفاق مهم به رخداد مهم دیگه جهش دارند که غالبا شامل ازدواج ، طلاق ، مرگ ، تقسیم ارثیه ، کریسمس و ... میشه . شخصیت ها هم عمق ندارند . بعد از هشتصد صفحه همچنان هیچکدوم از شخصیت ها اونطور که باید برام اهمیتی نداشتند . انگار آدم هایی بودند که از دور می دیدمشون و از درونشون یا علت عقلی و روانی کارهاشون بی خبر بودم. بماند که خود نویسنده تعداد زیادی کاراکتر معرفی می کنه ولی خیلی پراکنده بیشتر فقط حول دو یا سه نفر صحبت می کنه که باز هم در ایجاد نزدیکی بین من وهمین تعداد معدود کاراکتر بی نتیجه بوده. در کنار همه ی اینها هشتصد صفحه به نظرم زیادی زیاده و میشد کتاب رو تو حجم کمتر و جذاب تر نوشت طوری که اینقدر یکنواخت و حوصله سر بر نباشه. علاوه بر این ها فکر می کردم بودنبروک ها طی زمان مرتکب اشتباهاتی میشن که منتج به افول شهرت و اعتبارشون میشه ولی گویا "مرگ" تنها دلیل بوده که خب چندان خوشم نیومد.
در پایان نمی تونم بگم از خوندنش پشیمونم یا توصیه کنم سراغش نرین. خوندنش لااقل به عنوان اولین برخوردم با یه اثر حجیم و کلاسیک آلمانی ،تجربه ی بدی نبود ولی می تونست خیلی خیلی بهتر از این باشه.
پ.ن : حوصله م از روند کتاب سر رفته بود و از طرفی انتهای کتاب یه گاهشمار از همه حوادث خاندان بودنبروک موجود بود ولی تموم کردن کتاب رو مدیون کتابداری هستم که وقتی اینو دستم دید گفت عه! بودنبروک ها رو میخواین بخونین ؟ شما بخون ببین تهش چی میشه به ما هم بگو . به هرکی میگم تهش چی شد میگه زیاد بود حوصله مون سر رفت ول کردیمش گفتم چشم :-|...more
همه چیز این اثر محشر بود...کم حجم و قوی داستانش بسیار جالب و بدیع بود بسیار بسیار زیاد دوستش داشتم و از خواندش لذت بردم! بلی
شخصیت پردازی ها عالی بودند ه همه چیز این اثر محشر بود...کم حجم و قوی داستانش بسیار جالب و بدیع بود بسیار بسیار زیاد دوستش داشتم و از خواندش لذت بردم! بلی
شخصیت پردازی ها عالی بودند هر چند شخصیت دکتر ب بسیار کارشده تر به نظر می اومد.بدون شک تسوایک، نویسنده ی این اثر هم طرفدار همان گروهیست که دکتر ب سمبلشون در نظر گرفته شده: اشرافی و وابسته به اطریش امپراطوری و باشخصیت و باسواد و بافرهنگ و خلاصه همه چیز تمام!!!
از بس که توصیفات ریزبینانه و ملموس بود،احتمالن بنده نیز به اندازه ی دکتر ب از دوره ی سلول انفرادیش رنج کشیدم و تا مرز جنون رفتم به خصوص قسمتی که ناخود آگاه دکتر ب به دو قسمت سیاه و سفید تقسیم شده بود
جملات کتاب رو دوست داشتم.گه گاه هر جمله رو دو سه بار می خوندم نه به خاطر این که نمی فهمیدمشون بلکه به این خاطر که همه چیزشون، ساختار و فرم و کلمات استفاده شده حس "غنی بودن" به من میدادند و دلم میخواست از خوندن و تکرارشون بیشتر و بیشتر لذت ببرم
و چه کسی تا حالا تونسته قشنگ تر از آقای تسوایک ، روح شطرنج رو این طور هوشمندانه و هنرمندانه در قالب یه داستان توصیف کنه؟...more
اعترافات یک زن از بیست و چهار ساعت خاص و فراموش نشدنی از زندگیش موضوع اصلی کتابه. روزی که زن با گذر سال ها هرگز تا آخر عمرش فراموش نکرد. هر بار به یاداعترافات یک زن از بیست و چهار ساعت خاص و فراموش نشدنی از زندگیش موضوع اصلی کتابه. روزی که زن با گذر سال ها هرگز تا آخر عمرش فراموش نکرد. هر بار به یاد اون روز کذایی افتاد از خودش خجالت کشید و غرورش در هم شکسته شد. و هیچ وقت باور نکرد کسی که اون روز این طور رفتار کرد و باهاش این طور برخورد شد خود اون بود
تغییر حالات ناگهانی شخصیت ها، دستمایه بسیاری از داستان های تسوایگه. تغییر حالاتی که گاهن نه برای خود شخص باورپذیرند و نه برای اطرافیانش. تغییراتی که هیچ کس توجیهی -جز فرار از تنهایی- براشون پیدا نمی کنه. تغییراتی که تسوایگ از ما انتظار داره در برابرشون قاضی نباشیم..همدرد و همراه باشیم...شنوا باشیم. گوش بدیم ولی رای صادر نکنیم
بی دلیل نیست که بسیاری از آثار تسوایگ راوی غیر مستقیم دارند. راوی ای که منتخب شخصیت اول شده تا به اعترافاتش گوش بده و مهر رهایی از عذاب وجدان چندین ساله بر خاطرش بزنه. بدون شک نویسنده طرفدار فروید و روانکاوی فرویدیه...روش درمانی ای که ثابت می کنه بیان و تعریف خاطرات آزار دهنده روح رو از شرشون خلاص میکنه
گاهی فقط یک دوره، یک روز، یک ساعت یا چند دقیقه ای از زندگی آدمی هست که تا آخر عمر دست از سرش بر نمیداره.چرا این کارو کردم؟ چرا این حرف رو زدم؟ به پیشنهاد تسوایگ، هرچه بیشتر صحبت کردن راجع به اون لحظه، فاصله گرفتن بیشتر آزاردهنده بودن خاطره ش در ذهن ماست
یک ستاره کم دادم چون تقریبن نویسنده جونم رو به لبم رسوند تا داستان رو به جای دلپذیر و پر کشش برسونه.از داستانی فرعی شروع کرد و اون قدر ادامه داد که حوصله م رو سر برد. لا به لای همین کش دادن ها ،سه چهار صفحه ای از "تمرکز روی حرکت دست ها به جای چهره " میگه که به دلم نشست. روشی که به عقیده نویسنده برای شناخت درون آدم ها مفید تره چون کیه که این روز ها ماسکی به صورت نزده باشه؟...more
تسوایک نه تنها طولانی نمی نویسه بلکه از این کار بیزاره، خوب داستان سرایی می کنه، کتاب هاش موضوعات ماورایی ندارند ولی با جزئیات و زیبا پرداخته شدند. تعتسوایک نه تنها طولانی نمی نویسه بلکه از این کار بیزاره، خوب داستان سرایی می کنه، کتاب هاش موضوعات ماورایی ندارند ولی با جزئیات و زیبا پرداخته شدند. تعداد شخصیت های داستانیش زیاد نیستند . بیشتر از این که مخاطب با داستانی روبرو باشه با دقیق شدن روی روح و روان و درون شخصیت ها و واکنششون به هنگام مواجهه با یک اتفاق طرفه. الحق که تسوایک همدم و همنشین فروید در اطریش بوده
میشه تسوایگ رو خوند و به خاطر این پرداخت درونی به یاد داستایوسکی افتاد ولی با مقایسه ی حجم آثارشون و میزان علاقه شون به توصیف و اطناب، این دو رو مقابل هم قرار داد
آموک داستانیه که از همون ابتدا با داشتن راوی واسطه و وقوع این روایت در کشتی، خواننده رو به یاد "شطرنج باز" میندازهو از جایی که داستان قوت میگیره تا انتها ما رو به دنبال خودش می کشه حتی اگه واکنش شخصیت های داستانی تسوایگ غیرمترقبه ، ناگهانی و باور نکردنی باشه با قلم و پرداخت روحی و روانی توانای اون شیرین،باورپذیر و خواندنی میشه
اگه براتون سوال پیش اومده که آموک چیه يك حمله تجزیهای عبارت است از يك دوره در فكر فرو رفتن و سپس فوراني از رفتارهاي خشن و يا ديگر كشي كه معطوف به اشيا يا افراد ديگر است. معمولا احساس مورد تحقير يا توهين واقع شدن سبب تسريع بروز اين حمله میشود. اين حمله غالبا با افكار گزند و آسيب همراه است، سپس فراموشي و بازگشت به وضعيت قبلي پس از حمله رخ ميدهد. اولين گزارشهایی كه از اصطلاح آموك در آنها استفاده شد، مربوط به مالزي بودند. ...more
مفید در برابر باد شمالی اون قدر برام شیرین بود که قبل از رفتن سراغ جلد دوم ( ادامه ای که تا مدت ها از وجودش بی خبر بودم!!!) دو حس متضاد رو همزمان تجربمفید در برابر باد شمالی اون قدر برام شیرین بود که قبل از رفتن سراغ جلد دوم ( ادامه ای که تا مدت ها از وجودش بی خبر بودم!!!) دو حس متضاد رو همزمان تجربه می کردم. شور و شوق زیاد برای خوندن ادامه اثر و ترس از بد بودن ادامه و در نتیجه خراب شدن حس خوب کل داستان امی و لئو...اتفاقی که دوست نداشتم بیفته
حالا که کتاب رو خوندم نتیجه چیزی بینابین بود نه نیاز به اون همه اشتیاق داشت و نه نیازمند نگرانی بود. جلد دوم اثر متوسطی بود
درست از همون جایی که کتاب اول با اون پایان بندی محشر به سرانجام رسید شروع میشه. همون قالب مکاتبات امی و لئو تنها بصورت ایمیل رو حفظ کرده. قالبی که برای کتاب اول خیلی جالب بود چون دو طرف هیچ ملاقاتی با هم نداشتند و این تنها راه ارتباطی انتخابیشون بود ولی آیا این سبک برای کتاب دوم که دو طرف طی داستانش بارها همدیگه رو ملاقات می کنند و نزدیک ترین روابط رو هم با هم تجربه می کنند جذابیتی به همراه داره؟ احتمالن خیلی کمتر از قبل
به نظرم ملاقات باعث شده حتی جذابیت کل اثر، ماهیت اولیه کل داستان یعنی ارتباط اینترنتی، هم کمتر بشه. کتاب مجموعه ای میشه از خداحافظی های سریعا برگشت پذیر دروغین و بی پایان که تحمل ناپذیر و لوسند. لئو و امی حالا باید برای هیجان انگیز شدن با چه چیزهایی روبرو بشن؟ دوست دختر جدید لئو،اطلاع پیدا کردن امی از مقصر بودن دخالت های همسرش در قطع روابطش با لئو و نتیجتا جداییشون از هم و مسائلی از این دست که انگار نویسنده فقط برای ادامه دادن -یا به نوعی پول در آوردن- ساخته و پرداخته. اخبار حاکی از اینه که بست سلر شدن کتاب اول به مذاق نویسنده و جیبش خوش اومده
با این وجود اگه کتاب اول رو خوندید و دلتون برای نامه نگاری های امی و لئو ، دعواها بحث ها و مزه پرونی ها وبازی های مغرورانه شون تنگ شد خوندن ادامه ای براش خالی از لطف نیست ...more
آ آ آ آ آ آ چه ه ه ه قدرررررر خووووب بود بهتر از این میشد؟؟ خیر **********************************************
حالا که واکنش و ذوق و شوق اولیه م رو پس از آ آ آ آ آ آ چه ه ه ه قدرررررر خووووب بود بهتر از این میشد؟؟ خیر **********************************************
حالا که واکنش و ذوق و شوق اولیه م رو پس از خوندن یه کتاب عالی از سر گذروندم بد نیست چند خطی هم راجع بش بنویسم شاید به راه راست هدایت شدین و هر چه زودتر رفتین این کتاب رو خوندین
تاثیر اینترنت تو زندگی روزمره ی ما دیگه بر کسی پوشیده نیست حالا اگه خیلی اتفاقی با فرستادن یه ایمیل اشتباه تو این فضا با کسی آشنا شدین و این رابطه ی غیر فیزیکی به پیشروی و عمق گرفتن خودش ادامه داد و شما رو نه تنها معتاد که عاشق کرد چی میشه؟
جذابیت داستان به خیلی موارد برمیگرده: سوژه ای نسبتا مدرن و امروزی، مسئله ای که این روزها اصلن بعید نیست یقه ی تک تک ما رو بگیره، فرم نوشتاری داستان که فقط و فقط در قالب ایمیل اومده و با اعلام فاصله های زمانی مثل پنج ثانیه بعد، ده دقیقه بعد یا هفت روز بعد از هم جداشون کرده
کتاب، کشش بالایی داره و وقتی دست گرفتین زمین گذاشتنش کمی سخت میشه. داستان برای من با این که کلن تمام وقت تو اوج بود ولی دو جا سه تا پیک شدید زد که نمی تونم بگم کجاهاش بود چون داستان اسپویل میشه :دی
از ابتدا فکر میکردم کسی که همچین سوژه داستانی رو انتخاب کرده چی جوری می خواد تمومش کنه؟ و پایان استادانه ش رو واقعن دوست داشتم. هرچند دلم برای امی و لئو تنگ شد
در پایان هفت هزار و پونصد تومنم نوش جون همه ی دست اندرکاران این کتاب بشه...more
شباهت حسی که از خوندن این کتاب می گرفتم به احساسم طی خوندن "رویا " نوشته ی آرتور شنیتزلر اون قدر زیاد بود که مطمئن شدم ارتباطی بین این دو نویسنده هست شباهت حسی که از خوندن این کتاب می گرفتم به احساسم طی خوندن "رویا " نوشته ی آرتور شنیتزلر اون قدر زیاد بود که مطمئن شدم ارتباطی بین این دو نویسنده هست ارتباطی فراتر از هم میهنی بودن و جواب، شاید دوستی مشترک با "زیگموند فروید" باشه
خیلی نباید با این کتاب به دنبال داستانی جذاب بود...چه بسا که قصه، داستان تکراری فاش شدن خیانت زنی بورژوا به همسرشه...داستان، قصه ی همسفر شدن با روح و روان این زنه از وقتی که خیانتش برای یک آشنا برملا میشه و ترس از رسوایی یک لحظه هم راحتش نمیگذاره. ترس از دست دادن همه ی نعماتی که تا قبل از این در نظرش هیچ بودند : همسرش، منزلش ، فرزندانش، دوستانش، رفاه و آسایشش
سفری به اندرون یک زن، به تفکراتش، به خواسته هاش ،به ترس هاش، به احساساتش و به نگاهش به زندگی
و من چه طور توصیف کنم نوشته ی زیبای تسوایک رو
وقتی زن از خودش در عجب میشه که آیا من واقعن عشق چنین معشوقی رو قبول کردم؟ با اون همبستر شدم؟ به حرف هاش گوش دادم؟ با معشوقی که الآن این قدر در نظرم نفرت انگیزه؟
وقتی برای پیش بینی چیزی که قراره به سر خودش و آینده ی زندگیش بیاد، تازه به فکر "شناختن همسرش" میفته؟
وقتی کل زندگی براش ناگهان رنگ می گیره و خواستنی میشه درحالی که به زعم خودش چند روزی بیشتر با رسوایی و بدبختی و مرگ فاصله نداره؟
وقتی درگیر کشمکش درونی و ناموفق برای افشای این راز به همسرش میشه؟
وقتی مطمئن میشه که راهی جز مرگ براش باقی نمونده؟ و آماده وداع شده؟
داستانی سراسر ترس
لذت و شوق و ذوق من از خوندن این کتاب قابل وصف نیست باید بخونید تا با من در این احساس شریک بشید و درکم کنید
در نگاه اول نوشته های تسوایک شاید به دلیل پاراگراف های انبوه , مملو از جملات معترضه و تو در تو، بی اثری از مکالمه و دیالوگ بین شخصیت ها خسته کننده به نظر بیان.... همین شاید در نگاه اول ترسناک باشه چرا که فرصت استراحت میانی رو به خواننده نمی ده ولی قلم و پرداخت تسوایک اون قدر پرکشش هست که طی خوندن، همه ی اینا رو فراموش می کنید و تنها به لذتی که از این کتاب می برید فکر خواهید کرد.
با وجود این که طی خوندن کتاب نتونستم ذهنم رو از شر صحنه های فیلم "چشمان کاملا بسته" آخرین فیلم کارگردان بزرگ، استنلی کوبریک راحت کنم -بخصوص که فیلم، ج با وجود این که طی خوندن کتاب نتونستم ذهنم رو از شر صحنه های فیلم "چشمان کاملا بسته" آخرین فیلم کارگردان بزرگ، استنلی کوبریک راحت کنم -بخصوص که فیلم، جز به جز به کتاب وفادار هم بود- ولی باز هم کتاب فوق العاده و لذتبخشی بود. متن نسبتا فشرده ی کتاب، جایی برای پرداختن به حاشیه نگذاشته و باعث شده در مدت زمانی کوتاه یه اثر درخشان رو با لذت به پایان برسونید
فضای حاکم بر داستان تنیدگی بین وهم و واقعیته ..طوری که تشخیص مرز بین این دو ناممکن میشه
انعکاس نظریات فروید در باب عقده های سرکوب شده جنسی و تأثیر منفیشون در نا خود آگاه آدمی در این داستان مشاهده میشه...همچنین میشه گفت این داستان اشاره ای هم به نظریه فروید درباره ی رویا داره. فروید معتقد بود که رویا تحقق امیال و آرزوهای درونی ماست که در عالم واقعیت چون از داشتنشون شرمساریم مانع وقوعشون می شیم ولی در خواب بهشون رجوع می کنیم تا هم به این امیال رسیده باشیم و هم حس گناه نداشته باشیم
تمایلات برآورده نشده اروتیک بین فریدولین و البرتینا،سر منشأ مشکلات عاطفی بین این زوج میشه.فریدولین و البرتینا از شروع داستان شروع به فاصله گرفتن از هم و بیگانه شدن می کنن.چرا؟ چون هرکدوم اعتراف می کنند که در فلان روز بدشون نمیومده رابطه جنسی خارج از خانواده رو با فلان شخص تجربه کنند...اتفاقی که علی رغم امکان وقوعش و وجود تمایل از طرف اونها عملی نشد ولی با این حال اثر سو خودش رو بر رابطه زناشویی این دو گذاشت
فریدولین و آلبرتینا هر یک به شیوه ای این امیال فرو خورده خود رو برآورده می کنند. فریدولین در واقعیتی خواب گونه و آلبرتینا در خوابی نزدیک به واقعیت . در این دنیای خیالیه که وسوسه های دیر پا و فروخورده ی انها برآورده می شه. در واقع در این دنیای غیرواقعی نفس هر یک از زن و شوهر چیزی رو تجربه می کنه که در واقعیت بیرونی تحققی براش نیست
در قصه کوتاه رؤیا فریدولین ، از همسر خود فاصله عاطفی و سپس فیزیکی می گیره، سفری رؤیا گونه در دنیای بین خواب و بیداری رو تجربه می کنه و در پایان با اشتیاق برای داشتن رابطه ای محکم تر نزد البرتینا بر می گرده
====================================== آلبرتینه لبخند زد و پس از لحظه ای مکث پاسخ داد : به گمانم باید ممنون سرنوشت باشیم که از تمامی ماجرا به سلامت گذشته ایم، ماجراهای واقعی و رؤیایی
فریدولین پرسید : تو مطمئنی ؟
همان قدر مطمئنم که حس می کنم واقعیت یک شب ، حتی واقعیت یک عمر زندگی در عین حال عمیق ترین حقیقت آن نیست
فریدولین آهسته ناله کرد : ” و هیچ خوابی به تمام و کمال خواب نیست ...more
خوندن این کتاب بیشتر از دو ساعت وقتتون رو نمیگیره یه ترجمه عالی داره...اون قدر عالی که حین خوندن شاید حتی حس نکنید این متن برگردونده شده از یه زبان دیگخوندن این کتاب بیشتر از دو ساعت وقتتون رو نمیگیره یه ترجمه عالی داره...اون قدر عالی که حین خوندن شاید حتی حس نکنید این متن برگردونده شده از یه زبان دیگه س نویسنده با انتخاب زبان طنز از نوع تلخش و کنایه و در قالب چندین نوشته ی کوتاه به یه سری مسائل سیاسی و اجتماعی آلمان می پردازه البته قابلیت تعمیم دهی موضوعاتش به هر جامعه ای بالاست
به شخصه با داستانهای "ادمیزاد" و "فامیل" خیلی خندیدم از "ماهیگیر متدین " هم خوشم اومد هرچند در مجموع همه داستان هاش جالب بودند...more
اول این که خیلی سعی کردم تا همون اول بسم الله ، خط آخرو نخونم و موفق شدم :دی دوم این که در این اثر برخلاف انتظارم از همه کتاب هایی که به وضعیت یهودی هااول این که خیلی سعی کردم تا همون اول بسم الله ، خط آخرو نخونم و موفق شدم :دی دوم این که در این اثر برخلاف انتظارم از همه کتاب هایی که به وضعیت یهودی های همدوره هیتلر می پردازند خبری از اردوگاه های کار اجباری و کوره های ادم سوزی و قتل و شکنجه و .... نبود که بسی خوشایند بود. کتابی بود کم حجم و روان و خوشخوان و از انجا که تمام رويدادهاي نگران کننده داستان در کمال آرامش و بي طرفي روايت مي شودانگار که همه چيز مربوط به سال هاي دوری است که از آنها جز خاطراتی تاسف بار اما دور و فراموش شده بر جاي نمانده ، خیلی کتابی پر از دردمندی و غم و غصه نیست. خط آخر انگار اثباتیست بر سزاواری همه تلاش ها و باورها و صبوری شخصیت اول داستان برای یافتن رابطه دوستی ارزشمند و لایق...more
داستان جالبی بود.در مکانی نامعلوم و زمانی نامشخص می گذشت شاید هشداری بود راجع به اینده زندگی بشری شاید هم نه...قهرمان داستان به همراه مادربزرگش در خاداستان جالبی بود.در مکانی نامعلوم و زمانی نامشخص می گذشت شاید هشداری بود راجع به اینده زندگی بشری شاید هم نه...قهرمان داستان به همراه مادربزرگش در خانه ای محقر در شهری به شدت الوده ی صنعتی زندگی میکند که دیگر هیچ اثری از طبیعتش باقی نمانده، در کشتارگاه کار میکند و از کار و شهرش انچنان متنفر است که رویای رهایی از این دو حتی لحظه ای ذهنش را راحت نمی گذارد. هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد هیچ فراز و فرودی نبود تنها روایتی خطی بود از روزمرگی ها و ارزوها و وضعیت زندگی قهرمان داستان...که به نظرم در راستای فضاسازی خاکستری و تیره و تار نویسنده قرار گرفته بود. کتاب بیشتر از این که در پی انتقال داستان باشد ، سعی در نمایاندن زشتی های دنیای پیرامون دارد .حتی عاشق شدن قهرمان داستان یا سقوط هواپیما یا مرگ یکی از همکاران در کشتارگاه هم تبدیل به نقطه عطفی در داستان نمی شود و نویسنده به راحتی از ان گذر میکند.انگار چیزی نیست که دیگر در زندگی بشری اهمیتی داشته باشد... .مادربزرگ به عنوان نمادی از کل خانواده و پورچ به عنوان نمادی از همه دوستان ممکن قهرمان به کار گرفته شده اند. قهرمان داستان ولی عادت میکندبا این وجود همواره سودای رفتن در سر دارد حتی اگر نداند به کجا، حتی اگر تلاشی برای رفتن نکند.کتاب روایت همین ادم هاست ادم هایی که از انسان بودن خویش شرمنده اند و از بودن خود خسته! ...more
کتابی بود جمع و جور و خوشخوان که قدرت رسانه های جمعی را در متفاوت نشان دادن اخبار و وقایع از انچه که واقعا بوده و رخ داده در قالب اتفاقاتی که برای کاتکتابی بود جمع و جور و خوشخوان که قدرت رسانه های جمعی را در متفاوت نشان دادن اخبار و وقایع از انچه که واقعا بوده و رخ داده در قالب اتفاقاتی که برای کاترینا بلوم قهرمان داستان اتفاق میفتد به تصویر می کشد....more