اگرچه من خیلی کشش دادم ولی بسیار خوش خوان و دلنشین. شاید زیباتر از این نشه رنج مهاجرهای غیرقانونی رو به کلام تبدیل کرد.
پ.ن۱: کتاب الان حدود ۲۵۰ هزاراگرچه من خیلی کشش دادم ولی بسیار خوش خوان و دلنشین. شاید زیباتر از این نشه رنج مهاجرهای غیرقانونی رو به کلام تبدیل کرد.
پ.ن۱: کتاب الان حدود ۲۵۰ هزار تومنه ولی من ۱۸ هزار تومن شکارش کردم. پ.ن۲: انتخاب خوبیه برای هدیه دادن به کتابخونهای تازهکار یا کسی که میخواد تازه وارد دنیای کتابها بشه. پ.ن۳: داره بهم ثابت میکشه هرچی ابوالفضل اللهدادی ترجمه کنه حتمن خوبه....more
کتاب بدی نبود شاید خوب هم بود اما من شدیدن داستان آخر رو دوست داشتم.فوق العاده بود.به هرحال چیزی که مشخصه اینه که کتاب به شکل واضحی مستوری بود.
همیشه فکتاب بدی نبود شاید خوب هم بود اما من شدیدن داستان آخر رو دوست داشتم.فوق العاده بود.به هرحال چیزی که مشخصه اینه که کتاب به شکل واضحی مستوری بود.
همیشه فکر میکردم میتوانم بهشت زنی را داشته باشم تا وقتی که از جهنم زندگی خسته میشوم پناه ببرم به سایه های خنک درختان آن بهشت.هنوز آن فکر بزرگ و تکان دهنده را کشف نکرده بودم.نوز نمیدانستم دچار چه بلاهت پیچیده ای شده ام.
Merged review:
کتاب بدی نبود شاید خوب هم بود اما من شدیدن داستان آخر رو دوست داشتم.فوق العاده بود.به هرحال چیزی که مشخصه اینه که کتاب به شکل واضحی مستوری بود.
همیشه فکر میکردم میتوانم بهشت زنی را داشته باشم تا وقتی که از جهنم زندگی خسته میشوم پناه ببرم به سایه های خنک درختان آن بهشت.هنوز آن فکر بزرگ و تکان دهنده را کشف نکرده بودم.نوز نمیدانستم دچار چه بلاهت پیچیده ای شده ام....more
هدیه خریدمش که به یکی از نوجوونهای اطرافم عیدی بدم و خب خواندن کتاب قبل از هدیه دادن یه پروتکل جهانیه دیگه، نه؟ به نظرم سنم برای خواندنش زیاد بود ولی هدیه خریدمش که به یکی از نوجوونهای اطرافم عیدی بدم و خب خواندن کتاب قبل از هدیه دادن یه پروتکل جهانیه دیگه، نه؟ به نظرم سنم برای خواندنش زیاد بود ولی چیزی از خوبی کتاب کم نمیشه. به طور خلاصه؛ یه داستان خوب دربارهی تفاوتها....more
تاکسی رسید. پاپا و ماکس اثاثشان را توی آسانسور گذاشتند و پاپا در آپارتمان را پشت سرشان بست. وقتی قطار از ایستگاه خارج شد آنا کنار پاپا از پنجره به بیتاکسی رسید. پاپا و ماکس اثاثشان را توی آسانسور گذاشتند و پاپا در آپارتمان را پشت سرشان بست. وقتی قطار از ایستگاه خارج شد آنا کنار پاپا از پنجره به بیرون خم شده بود و میدید که چهطور پاریس از جلوشان میگذرد. پاپا گفت: «ما بر میگردیم.» آنا گفت: «میدانم.» یادش بود که چهطور برای تعطیلات به مهمانخانهی تسورن برگشته بودند و اضافه کرد: «اما اینطوری نخواهد بود. دیگر به اینجا تعلق نخواهیم داشت. فکر میکنی ما هرگز واقعاً به جایی تعلق خواهیم داشت؟» پاپا گفت: «فکر نمیکنم مثل کسانی باشیم که به جایی که تمام عمرشان زندگی کردهاند تعلق دارند. ما به جاهای زیادی و به هر کدام کمی تعلق خواهیم داشت. فکر میکنم این هم خیلی خوب است.»...more
یه کتاب بسیار دلنشین با حال و هوای کریسمس که برای بچههایی با یه والد یا بچههایی با یه والد که اون والد قصد ازدواج یا وارد رابطهی تازه شدن داره بسییه کتاب بسیار دلنشین با حال و هوای کریسمس که برای بچههایی با یه والد یا بچههایی با یه والد که اون والد قصد ازدواج یا وارد رابطهی تازه شدن داره بسیار بسیار مناسبه....more
از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون که من در میان درگیریهای کاری این کتاب رو شهید کردم؛ به این معنی که انقد مقطع مقطع و فاصلهدار خوندمش که بخشی ازاز خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون که من در میان درگیریهای کاری این کتاب رو شهید کردم؛ به این معنی که انقد مقطع مقطع و فاصلهدار خوندمش که بخشی از آنچه میباید در خواننده اتفاق میافتاد نیافتاد. داستان جالب، نثر بسیار جالب (جوری که انگار کاملن صاحب لحن و سبک مخصوص نویسندهست و یه جوره که در عین طبیعی و درست بودن، کم پیش میاد بشنوی از دهن کسی و خیلی خیلی کمتر پیش میاد بخونیش)، پایان بندی مبهم و در کلی معمولی. یعنی اونقدری که تعریف شده بود ازش نبود، دست کم برای من.
بخشهایی از متن کتاب:
میگفت همهی ما همینطوریم کاملاً شبیه دیگرانیم و مطلقاً نامتشابه با دیگران؛ و این صرفاً بستگی به زاویه دید دارد. از یک زاویه، مثل همهی مردم دنیا هستیم - به حدی که حتی وضعیت طبقاتیمان هم احساس نمیشود؛ و از یک زاویه یکسره منحصر به فردیم ـ به حدی که حتى با افراد همطبقه و همقشر خود نیز وجه اشتراکی نشان نمیدهیم. مسأله فقط این است که از کجا نگاه کنید؛ و شما باید یاد بگیرید که اگر مقوله، مقولهیی است همگانی و بشری از زاویهیی نگاه کنید که کل انسانها را عین هم ببینید: یک انسان؛ اما اگر مسأله فردی ست، آنوقت، کاملاً فردی نگاه کنید و انسان را هم در انفرادِ کامل ببینید.
درد، نشانه ی میل به زیستن است؛ میل به نوشیدن عصارهها. درد در عصر ما واژهیی است که زندگی را معنی میکند؛ که کار کردن را، طب را، پزشک را، و حتی شادی را. شادی یعنی موقتاً دردی نداشتن یا دردی را موقتاً تسکین دادن. شادی یعنی برای یک دم خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبان تن، رها کردن ـ حتی با تحمل درد.
Merged review:
از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون که من در میان درگیریهای کاری این کتاب رو شهید کردم؛ به این معنی که انقد مقطع مقطع و فاصلهدار خوندمش که بخشی از آنچه میباید در خواننده اتفاق میافتاد نیافتاد. داستان جالب، نثر بسیار جالب (جوری که انگار کاملن صاحب لحن و سبک مخصوص نویسندهست و یه جوره که در عین طبیعی و درست بودن، کم پیش میاد بشنوی از دهن کسی و خیلی خیلی کمتر پیش میاد بخونیش)، پایان بندی مبهم و در کلی معمولی. یعنی اونقدری که تعریف شده بود ازش نبود، دست کم برای من.
بخشهایی از متن کتاب:
میگفت همهی ما همینطوریم کاملاً شبیه دیگرانیم و مطلقاً نامتشابه با دیگران؛ و این صرفاً بستگی به زاویه دید دارد. از یک زاویه، مثل همهی مردم دنیا هستیم - به حدی که حتی وضعیت طبقاتیمان هم احساس نمیشود؛ و از یک زاویه یکسره منحصر به فردیم ـ به حدی که حتى با افراد همطبقه و همقشر خود نیز وجه اشتراکی نشان نمیدهیم. مسأله فقط این است که از کجا نگاه کنید؛ و شما باید یاد بگیرید که اگر مقوله، مقولهیی است همگانی و بشری از زاویهیی نگاه کنید که کل انسانها را عین هم ببینید: یک انسان؛ اما اگر مسأله فردی ست، آنوقت، کاملاً فردی نگاه کنید و انسان را هم در انفرادِ کامل ببینید.
درد، نشانه ی میل به زیستن است؛ میل به نوشیدن عصارهها. درد در عصر ما واژهیی است که زندگی را معنی میکند؛ که کار کردن را، طب را، پزشک را، و حتی شادی را. شادی یعنی موقتاً دردی نداشتن یا دردی را موقتاً تسکین دادن. شادی یعنی برای یک دم خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبان تن، رها کردن ـ حتی با تحمل درد....more
از متن کتاب: شاعر زن با گفتن هر مصرع سکوتی را میشکست که لازمهی شکستن آن، نخست توانایی خواندن و نوشتن بود که اکثریت عظیمی از زنان از این توانایی محروماز متن کتاب: شاعر زن با گفتن هر مصرع سکوتی را میشکست که لازمهی شکستن آن، نخست توانایی خواندن و نوشتن بود که اکثریت عظیمی از زنان از این توانایی محروم بودند. از این روست که زنان شاعر از لایههای بالایی جامعه بر میخاستند و آثار شعری آنها هم در حلقهای از نخبگان جامعه جریان مییافت. شکستن سکوت برای شاعر زن خالی از آن اضطرابی نبود که هارولد بلوم (Harold Bloom) برای نوآوری در سخن برای شاعر ناگزیر میداند. اما به مصاف اسلاف مرد رفتن برای به اصطلاح «شاعره»، اضطرابی مضاعف را در پی داشته است. او به عرصه ای ممنوع پا میگذاشت که فقط از آن مردان شاعر میبود و با نشر سخن خود تن خود را در برابر دید نامحرمان میگذاشت. چنین منع و ممنوعیتی برای «شاعر» مرد در کار نبود. در برابر زن شاعر به هنگام شکستن سکوت همهی مجازات و استعارات و اوزان متصلب کلام مردانه قد بر میافراشتند، اوزانی که در اصل طبیعی زبان فارسی نمیبود.
نگاهی بیغرض و البته احتمالاً با حسن ظن به وجه شاعری طاهره قرةالعین که به نظرم اگه به شعر، ادبیات، مسائل زنان و موضوعات پیرامونش علاقه دارید، بدون شک بخونیدش که خوشتون میاد. گاهی کمی تخصصی میشه ولی در کل قطعن ارزشش رو داره....more
نمیدونم برای خوندن همچین کتابی سنم زیاد شده یا واقعن کتاب جالبی نبود. شاید هم ترجمهی نشر دانشآفرین خیلی بد بود. اما میدونم کتاب اگرچه نظر منو جلب نمیدونم برای خوندن همچین کتابی سنم زیاد شده یا واقعن کتاب جالبی نبود. شاید هم ترجمهی نشر دانشآفرین خیلی بد بود. اما میدونم کتاب اگرچه نظر منو جلب نکرد اما با هدف والایی نوشته شده بود و برای من که عاشق کتابها هستم به شدت قابل احترام و سپاسگزاریه.
پ.ن: اگه پول داده بودم و خریده بودمش و تازه جا هم اشغال میکرد خیلی حرص میخوردم....more
کتاب رو با بددلی و سوء ظن تمام شروع کردم. نمیدونم کجای خوندنش اما از یه جایی مصمم شدم که براش ریویو بنویسم اما ستاره ندم. سالها پیش کسی از مهدی موسوکتاب رو با بددلی و سوء ظن تمام شروع کردم. نمیدونم کجای خوندنش اما از یه جایی مصمم شدم که براش ریویو بنویسم اما ستاره ندم. سالها پیش کسی از مهدی موسوی پیشم بد گفته بود و من هم تحت تأثیر حرفاش بودم. نمیتونم جزئی دربارهش بنویسم اما یه جاهایی اعصابم رو به هم ریخت و خوشم نیومد. اما در کل خوشم اومد و اوایل از این که خوشم اومده اصلن خوشم نمیاومد. کتابیه که قطعن به یه بار خوندن میارزه. گرچه من به توصیه و خواهش اکید نویسنده اول داستان رو بدون نگاه کردن به پانوشتها خوندم، بعد پانوشتها رو و میخوام برای بار دوم مرور کنم تا ماجراها بهتر دستگیرم بشه.
پ.ن: با احترام برای اون دوست، بعد از خوندن هزار و چند شب احترام ویژهای برای سید مهدی موسوی قائل هستم....more