What do you think?
Rate this book
544 pages, Paperback
First published January 1, 1969
مگر من از وطنم چه میخواستم
غیر از تکهای نان، گوشهای امن، جیبی با حرمت، بارانی از عشق و پنجرهای باز كه آزادی و عشق را به من دهد، چه میخواستم در این حد، كه به من نداد؟
برای همین، نیمه شبی، دری را شکستم و رفتم. برای همیشه رفتم - شیرکو بیکس
با من بگو
چگونه
شط غنای مضطربم را
سالم عبور دهم
تا تو
با ازدحام اینهمه شنزار و شورهزار، ای دریا